اینجا غزه است و بدین سان مادری در کنار
فرزندش جان می دهد....
OUR LIFE IS GIFT OR NOT....???
تا شروع سال نوی میلادی و سال نوی قمری چند
روزی بیشتر باقی نمانده است. (1)
اکثر مردم
کشورهای دنیا مشغول خرید شب عید هستند و خود را
آماده میکنند، برای جشنهای روزهای اول سال
جدید.
کودکان مسیحی، منتظر بابانوئل هستند تا
در شب سال نو، هنگامی که خوابند، هدیههایشان را
در کنار درخت کریسمس بگذارد و فردا صبح، وقتی که
از خواب بیدار میشوند، با هیجان وصف ناشدنی،
جعبههای رنگارنگ کوچک و بزرگی را که زیر درخت
کریسمس گذاشته شده را باز کنند.
نمیدانم شب
قبلاز سال نو، هنگامی که به خواب میروند، چه
آرزوهایی میکنند و از خدا چه میخواهند.
شاید
دختر بچهها آرزو میکنند تا بابانوئل، عروسکی
زیبا و ملوس، با لباسهایی صورتی و کفشهایی سفید
برایشان بیاورد و پسربچهها هم به فکر ماشین
اسباببازیی هستند که چند روز پیش در ویترین یکی
از مغازهها دیده بودند و آرزویش را
داشتهاند.
راستش تصوری از وسعت دایرهی
آرزوهای کودکانه ندارم، اما میدانم که آرزوهای
کودکانه، شیرین و زیبا و بدون نیرنگ و فریب
هستند.
سال نو نزدیک است و کودکانی هم هستند که
آرزوهایی دارند.
کودکان غزه را میگویم.
غزه
را که میدانی کجاست؛
جایی در
فلسطین.
فلسطین را چه؟
اگر هم ندانی زیاد
عجیب نیست! چون نام فلسطین را از تمامی فرهنگهای
لغت حذف کردهاند!!!
مردمانش را چه؟
آنها را
هم میتوانند حذف کنند؟
شاید ما حذفشان
میکنیم!!
از ذهنهایمان و از
روزمرگیمان.
و به راستی، آرزوی کودکان فلسطینی
چیست؟
کودکانی که هر روز و شبشان را باصدای
گلوله و غرش تانک و شسته شدن دیوار صوتی، توسط
هواپیماهای آمریکایی - اسرائیلی سپری میکنند و هر
لحظه منتظر شنیدن خبر شهید شدن همبازیشان هستند،
چه آرزوهایی میتوانند داشته باشند؟
اولین چیزی
که هر کودک فلسطینی می آموزد، نام سرزمین اشغال
شدهی مادریش است؛
فلسطین.
شاید خود که هیچ،
حتی پدر و مادرش در اردوگاههای آوارگان فلسطینی
در لبنان و سوریه به دنیا آمده باشند، اما خود را
یک فلسطینی میدانند.
به راستی آرزوهای یک کودک
فلسطینی که در محاصره و اشغال جنایتکاران صهیونیست
قرار دارد چیست؟
بچههای شهرهای غزه، طولکرم،
قلقیلیه، بیت جالا، بیت ساحور، اریحا، بیت لحم،
جنین، نابلس، رام الله، طوباس، الخلیل، بیت
المقدس، خانیونس، دیر البلح، رفح و روستاهای
رافات، المسمیه، کفر جمال و اردوگاههای صبرا و
شتیلا، در این روزها به چه میاندیشند و چه آرزویی
دارند؟
تصور کردن آرزوهای این کودکان نباید
زیاد سخت باشد!
دلی صادق میخواهد و چشمانی
بینا.
همین.
راستی، بچههای فلسطینی، کریسمس
مبارک!
------------ --------- --------- ----
پینوشت:
1-
9 دی 1387 برابر است با اولین روز محرم الحرام
1340 و آغاز سال نوی قمری و 12 دی 1387 برابر است
با اولین روز ژانویه 2009 و آغاز سال نوی میلادی.
آخر این همه زورآوری تا بکی؟
مطمئن باش که هر فرعونی را موسی ی هست
و
هر موسی خدای دارد.
...اینبار غزه کربلاست...
.
و باز هم سکوت مجامع عربی و غربی. باز غزه مورد هجوم صهیونیست ها قرار گرفت و باز هم اعراب خفه خونی گرفتند و باز هم ملت فلسطین به نمایندگی از تمام مسلمانان جهان مقاومت کردند و ما اینجا در ایران به خاطر حسینی که آزاده زیست و با عزت شهید شد و زینبی که هیچ چیز جز زیبایی ندیده بود گریستیم و سینه زدیم. شام نذریمونو خوردیمو تو هوای گرم خونه از سرمای بیرون فرار کردیم غافل از اینکه یزیدیان زمان و نوادگان فرومایگانی که عادت به کشتن پیامبران دارند پیروان خط خون را آماج قرار داده اند. ما برای حسین بر سر و صورت میزنیم و آن ها خط حسین را به گونه ای عملی دنبال می کنند. فاصبر صبرا جمیلا که ان الله لمع الصابرین. غیر از این است که در مکتب ما شهادت احلی من العسل است؟ جزاکم الله خیرا که آبروی شرف و حریت و انسانیت را خریده اید و اسلام را رو سفید کرده اید.
با تشکر از سایت <<فلسطین و لبنان...>>
اللهمّ وفّقنا لما تحبّ و ترضی
چه بر سر ما آمده است؟ ما را چه شدهاست؟ هنوز خوابیم یا خودمان را به خواب زدهایم؟ کبکصفتانه سرها را در برف کردهایم یا گرگخویانه این همه جنایت را به نظاره نشستهایم؟ ما اینقدر بیغیرت نبودیم.
گناه با ما چه کرده است؟ گوشمان از فریاد «یا للمسلمین» پر شده ولی چشمانمان را به سادگی بر خرمن اجساد کودکان مظلوم بسته ایم. لقمهی حرام چه بر سر ما آورده است؟ قوهی عاقلهمان دیگر کار نمیکند. واقعیتهایی که از مقابلمان میگذرد را نمیتوانیم تجزیه و تحلیل کنیم. دیگر حرمت مال و عرض و نفس مسلم برایمان مفهومی ندارد. «من سمع منادیاً ینادی یا للمسلمین ولمیجبه فلیس بمسلم» برایمان بیمعنی شده است. گویا الفاظی مانند عزت، ظلم ستیزی و غیرت هیچ مفهومی را به ذهنمان متبادر نمیکند. ما اینقدر بیغیرت نبودیم.
چرب و شیرین دنیا چگونه ما را به خود مشغول کرده است؟ دو دستی به زندگی خود چسبیدهایم و دست از وظایف اصلیمان کشیدهایم. به این روزمرّهگی ها عادت کردهایم. تماشای روزانهی صحنهی قتل و غارت مسلمانان برایمان به سادگی پیگیری مجموعههای طنز نود قسمتی شده است. تعلقات پست دنیوی چگونه امانمان را بریده است؟ چرا فقط در کثافات خود میلولیم؟ چرا بر نمیخیزیم؟ چرا قیام نمیکنیم؟ دستانمان اگر بسته است _که نیست_ دهانمان را که نبستهاند. فریاد که میتوانیم بزنیم. چرا نعره نمیزنیم؟ چرا خاموشیم؟ چرا گریبان چاک نمیزنیم؟ چرا از غصّه دق نمیکنیم؟ آیا این همه وحشیگری از کندن خلخال از پای دختر یهودی کمتر است؟ آیا نباید در ادعای مسلمانی خود شک کنیم؟ پس چرا نمیخروشیم؟ چطور میتوانیم سر راحت بر بالین بگذاریم در حالی که به چشم خود دیدهایم که دشمنان چگونه بر پیکر نیمهجان مجروحان فلسطینی تیر خلاص میزنند؟ ما اینقدر بیغیرت نبودیم.
ای دانشجو! ای طلبه! برخیز؛ چه جای درنگ است؟ چه وقت استراحت است؟ خودت را به چه سرگرم کردهای؟ به درست؟ به نمازت؟ به مدرک لیسانست؟ به مباحثهات؟ به چه امید به کلاس میروی و میآیی؟ به چه آرزو در حجره نشستهای؟ با چه هدفی مباحثه میکنی؟ با چه نیّتی نماز میگذاری؟... اگر این همه را به خیال خودت برای خدمت به اسلام انجام میدهی، چشمانت را باز و گوشهایت را تیز کن؛ ببین که چه بر سر اسلام میآورند و تو در خلوت عارفانهی حجرهات نماز شب میگذاری! ببین که چگونه بشر و حقوق او را لگدمال می کنند و تو سادهلوحانه در قیل و قال مباحثهات در پی اثبات مبانی حقوق بینالمللی!
عزیزم! برادرم! دشمن مثل من و تو بیکار ننشسته است. دیگر فقط کافی است سرت را از لاک خودساختهات بیرون آوری تا او را ببینی. به راستی تو چه کردهای؟ ای طلبه! اگر مولایت که ادّعای سربازی او را داری از تو سوال کند که در برابر این همه ظلم و جنایت چه کردهای چه پاسخی داری؟ آیا خواهی توانست پیش روی او سربلند و با افتخار بایستی و بگویی به وظیفهات عمل کردهای؟ سکوت امروز من و تو مایهی ننگ ابدی و شرم همیشگیمان نزد او خواهد شد.
نمیگویم درس و بحثت را تعطیل کن؛ که میگویم خوب درس بخوان و خوب مباحثه کن. اهل تهجّد و مستحبّات هم باش؛ اما واجباتت را هم فراموش نکن. امروز دست به قلم بردن و با سلاح قلم به جهاد برخاستن بر من و تو واجب است. «کونوا للظالم خصماً و للمظلوم عوناً» امروز باید اثبات کنیم که دشمن ظالم و یاور مظلومانیم. امروز روز فریاد است؛ روز قلم است؛ روز امتحان و آزمایش من و توست.
شاید فردا فرصتی برای جبران کم کاری هایمان به دست نیاوریم..